نویسنده: شارل دولاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

ژاک اول

با مرگ الیزابت اول سلطنت خانواده‌ی تودور خاتمه پذیرفت؛ نزدیکترین خویشاوند ملکه‌ی متوفی، ژاک ششم پادشاه اسکاتلند (1)، پسر ماری استوارت بود که با نام ژاک اول پادشاه انگلیس شد. وی مردی باهوش و تحصیل کرده، ولی ضعیف و ترسو بود و با زمامداری او دو قسمت مختلف انگلیس که سالها رقیب و دشمن یکدیگر بودند با هم متحد شدند و از این اتحاد، دولت جدیدی که بسیار نیرومندتر بود، یعنی بریتانیای کبیر به وجود آمد. ژاک اول نسبت به مسائل مذهبی تعصبی نشان نمی‌داد ولی کاتولیک‌های ناراضی علیه او توطئه‌ای کردند که، به توطئه باروت معروف شده و منظور آنها از بین بردن پادشاه و انهدام پارلمان بود. با کشف این توطئه، رهبران آن اعدام و کاتولیک‌ها از خدمات عمومی‌ اخراج شدند. از طرف دیگر پیروان کالون و پوریتن‌ها اصلاح جدی کلیسا را می‌خواستند.
میانه ژاک اول و پارلمان خیلی زود به هم خورد؛ وی با آنکه احتیاج زیادی به پول داشت پارلمان حاضر نبود مخارج را مورد رسیدگی قرار ندهد و در اداره امور شرکت نجوید. پادشاه که تمایلات استبدادی داشت تصمیم گرفت پارلمان را دعوت به کار نکند و این اقدام موجب خشم ملت شد. از همین عدم توافق می‌توان به ضعف سیاست خارجی انگلیس نیز پی برد؛ انگلیس در جنگ سی ساله بیطرف ماند و ژاک اول که طالب صلح بود درصدد برقراری روابط نزدیک با اسپانیا برآمد ولی در سال 1625 وفات یافت.

شارل اول

شارل اول که پس از پدر به تخت نشست، می‌خواست مانند او پادشاهی مستبد و نیرومند باشد ولی متهورتر، خودخواه‌تر و سختگیرتر از او بود. وی با ‌هانریت دوفرانس خواهر لوئی سیزدهم وصلت کرد و چندی بعد به اسپانیا و سپس به فرانسه اعلان جنگ داد چون دولت انگلیس از پروتستان‌ها حمایت می‌کرد، لیکن از این جنگها نتیجه‌ی مطلوب به دست نیامد. شارل اول با پارلمان سازشی نداشت و به تحریک یکی از مقربان خود، دوک دوبوکینگام، از پارلمان پول می‌خواست و پارلمان هم به سبب رفتار مستبدانه پادشاه، با این درخواست روی موافق نشان نمی‌داد. پس از قتل بوکینگام به دست یکی از پوریتن‌ها (1629)، شارل اول کوشید تا بدون پارلمان به حکومت خود ادامه دهد و برای تهیه‌ی پول به وسایل مختلف دست زد (وصول مالیاتهای گذشته، فروش عناوین نجابت و...)؛ اسقف بزرگ کانتوربری، یعنی لود (2) که دشمن پوریتن‌ها بود و کنت دوسترافورد، که جنگهای داخلی ایرلند را خاتمه داده و نظم را در آن دیار برقرار کرده بود کمک و پشتیبان او بودند.
با این حال اقدامات پادشاه ملت را ناراضی می‌کرد؛ کوششی که برای اتحاد دو کلیسای آنگلیکانی و پرسبی تریانی به عمل آمد موجب انقلابی در اکوس شد. پادشاه نه پول و نه سرباز در اختیار داشت ناچار در سال 1640 پارلمان را دعوت به کار کرد. بلافاصله، لود و استرافورد و عده‌ی دیگری از رجال توقیف شدند و استرافورد محکوم و اعدام شد. شارل اول در صدد مقاومت برآمد ولی بعد تصمیم به ترک لندن گرفت و هواخواهان او نیز به وی پیوستند. پارلمان هم به جمع آوری قوا پرداخت و جنگ داخلی شروع شد (1642). پس از چند جنگ که نتیجه‌ی قطعی نداشت، سلطنت طلبان (Cavaliers) به دست هواخواهان پارلمان (Têtes Rondes) در مارستون مور (3)، نیوبوری (4) و ناسبی (5) شکست خوردند. شارل اول به اکوس گریخت و اکوسی‌ها او را به انگلیسی‌ها تسلیم کردند. وضع دشواری پیش آمده بود. اکثریت نمایندگان و هواخواهان آنها طالب سازش و مصالحه‌ای بودند که بر اثر سوءنیت پادشاه به بن بست رسیده بود، ولی پوریتن‌های افراطی (Indépendants) که فرماندهی سپاه را به عهده داشتند و رهبری آنها با اولیویه کرومول بود با سلطنت شارل اول مخالفت می‌کردند. سرانجام این دسته نظر خود را به رقبای پارلمانی خود تحمیل کرد و شاه را به محاکمه خوانده او را محکوم به مرگ کرد. شارل اول در سال 1649 اعدام شد و این حادثه تأثیر عمیقی در سراسر اروپا گذاشت.

جمهوری

حکومت سلطنتی ملغی گشت و رژیم جمهوری اعلام شد و زمام حکومت را به پارلمان و یک شورای دولتی سپردند. منتهی وضع همچنان پیچیده و دشوار بود چون افراطی‌ها (Indépendants) اقلیتی بیش نبودند. اکوسی‌ها شارل دوم پسر پادشاه اعدام شده را به رسمیت می‌شناختند و کاتولیک‌ها در ایرلند به کشتار پروتستان‌ها مشغول بودند. کرومول که فرماندهی سپاه را به عهده گرفته بود شورش ایرلند را خاموش کرده، کاتولیک‌ها را در کانوت (6) عقب نشاند، عده‌ای از پروتستان‌ها را در اولستر سکنی داد و سپس اکوسی‌ها را در دون بار (7) و وورسستر (8) مغلوب کرد. از طرف پارلمان «فرمان کشتیرانی» صادر شد و به موجب آن، کشتی‌های خارجی حق نداشتند کالائی جز کالای مخصوص کشور اصلی خود انگلیس وارد کنند. این فرمان ضربه‌ی شدیدی بر هلند، که در آن موقع نخستین ملت بازرگان و دریائی دنیا به شمار می‌رفت، وارد می‌ساخت و در نتیجه جنگی میان هلند و انگلیس درگرفت. هلندی‌ها که فرماندهی آنها با ترومپ (9) بود شکست خوردند و به شرایط «فرمان کشتیرانی» تسلیم شدند.
کرومول که با پارلمان درکشمکش بود این مجلس را در سال 1653 تعطیل کرد و مجلس دیگری روی کار آورد که افکار افراطی شدیدتری داشت و به کرومول عنوان «لردحامی‌ (10)» داد. کرومول از این پس بتنهائی به اداره‌ی مملکت پرداخت و از اختیاراتی که بیش از اختیارات یک پادشاه مستبد بود برخوردار شد. سیاست خارجی او که ادامه‌ی جنگ با دشمن بود افتخاراتی برای انگلیس فراهم آورد و مورد رضایت ملت انگلیس قرارگرفت. وی به اسپانیا اعلان جنگ داد و دونکرک و ژامائیک را از او گرفت، دزدان دریائی الجزایری را به مجازات رسانید، از پروتستان‌ها در قاره‌ی اروپا حمایت نمود و به نفع وودواها (11) که در معرض آزار و شکنجه‌ی دوک ساووا بودند مداخله کرد و در سال 1658 از دنیا رفت.
پسر وی، ریشار، با عنوان «لردحامی‌» جانشین او شد ولی او فاقد نیرو و تدبیر پدر بود و چون نتوانست با پارلمان و ارتش توافق کند از کار کناره گرفت. پارلمان زمام اختیارات را به دست گرفت لیکن در این راه با ارتش و همچنین با طرفداران سلطنت که نیرومندترین دسته‌های سیاسی در انگلیس به شمار می‌آمد، سروکار داشت. در این تاریخ ژنرال مونک (12) به لندن حمله برد و به دستور او پارلمان تازه‌ای انتخاب شد که به استقرار رژیم سلطنتی فرمان داد (1660).

شارل دوم

شارل دوم که به انگلیس دعوت شده بود به تخت سلطنت نشست، وی نیز مانند پدر شجاع بود و علاقه فراوانی به خوشگذرانی و حکومت استبدادی داشت و بعلاوه متمایل به مذهب کاتولیک بود. پارلمان انگلیس که هواخواه سلطنت و مذهب آنگلیکن بود به آزار و شکنجه‌ی پوریتن‌ها پرداخت و کلیسای اسکاتلند و انگلیس را متحد کرد. حوادث مختلفی از قبیل بیماری طاعون، آتش سوزی لندن، جنگ نافرجامی‌ که علیه هلند صورت گرفت بر نارضائی مردم افزود. پادشاه، بیشتر به فکر آن بود که بتنهائی حکومت کند و با فرانسه روابط نزدیک داشته باشد، برادر او هم به مذهب کاتولیک درآمده بود ولی ملت با این تمایلات مخالفت می‌کرد. فرمان تست (13) که از طرف پارلمان صادر شد؛ کاتولیک‌ها را از خدمت دولتی محروم و آزادی فردی (14) را تأ‌مین کرد و افکار عمومی‌، پادشاه را به قطع ارتباط با فرانسه واداشت و از همین تاریخ دو حزب سیاسی انگلیس یعنی ویگ (15) یا آزادیخواهان وتوری (16) یا محافظه کاران به وجود آمد. شارل دوم در سال 1685 وفات یافت.

ژاک دوم

چون شارل دوم اولاد نداشت برادرش ژاک دوم جانشین او گردید. دو شورشی که در اوایل پادشاهی او صورت گرفت با شکست روبرو شد سپس ژاک با پاپ روابطی برقرار کرد و به فکر افتاد که مردم انگلیس را به مذهب کاتولیک درآورد. این تصمیمات موجب ناراحتی ملت بود ولی مردم در عین شکیبائی منتظر فرصت بودند چون ژاک دوم فقط دو دختر داشت: ماری وآن، که به همسری شاهزادگان پروتستان مذهب درآمده بودند ولی اتفاقاً ژاک صاحب پسری شد که وارث تاج و تخت و کاتولیک مذهب بود. ملت ناچار دست به انقلاب زد. ماری و شوهرش گیوم دورانژ که به دعوت مردم به انگلیس آمده بودند ملکه و پادشاه اعلام شدند (1688) و ژاک دوم به فرانسه گریخت.

گیوم سوم و ماری دوم

گیوم در مسائل مذهبی سهل انگار و طرفدار قدرت مطلقه بود ولی مجبور شد سیاست تعصب و سختگیری کلیسای آنگلیکن و اعلامیه‌ی حقوق انگلیس را که اختیارات سلطنتی را محدود می‌کرد، بپذیرد؛ در اسکاتلند هم (اکوس) مذهب کالون، (پرسبی تریانیسم) به رسمیت شناخته شد. در سیاست خارجی تغییراتی راه یافت، ژاک دوم نسبت به فرانسه تمایلات دوستانه داشت ولی در این موقع دولت انگلیس، عضوبت اتحادیه‌ی اوگسبورگ را که مخالف لوئی چهاردهم بود پذیرفت.
ژاک دوم با کمک فرانسویان درصدد تصرف ایرلند برآمد ولی دربوین (17) شکست خورد. گیوم قسمت زیادی از سلطنت خود را در هلند گذرانید و در جنگ با فرانسویان شرکت کرد و پس از مرگ همسر خود، ماری (1695 )، بتنهائی به سلطنت پرداخت. سالهای آخر سلطنت او توأم با آرامش بیشتر بود، جنگ اتحادیه اوگسبورگ با صلح ریسویک خاتمه یافت و دو حزب ویگ و توری برای به دست گرفتن حکومت با هم مبارزه می‌کردند. گیوم سوم در سال 1702 زندگی را بدرود گفت.

آن

آن که شوهر دانمارکی خود را از دست داده بود به پادشاهی انگلیس رسید و در همین موقع جنگ جانشینی اسپانیا، که در تمام دوره‌ی سلطنت ادامه داشت، شروع شد. فرماندهی قوای انگلیس را دوک مارلبورو به عهده داشت و او افتخاراتی برای وطن خود تحصیل کرد ولی به رشوه خواری متهم گردید و مورد بی مهری قرار گرفت. جنگ ک می‌ بعد خاتمه یافت و آن در سال 1714 چشم از جهان فروبست.

پی‌نوشت‌ها:

1- Ecosse
2- Laud
3- Marston Moor
4- Newbury
5- Naseby
6- Connaught
7- Dunbar
8- Worcester
9- Tromp
10- Lord Protecteur
11- Vaudois
12- Monk
13- Test Act
14- Habeas Corpus
15- Whigs
16- Tories
17- la Boyne

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمه‌ی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم